اللهم ارزقنا شفاعة الحسين (ع)
حسين را باور داريم يا درخيال خود حسيني هستيم؟
باز هم محرم است و عاشورا، شور و نواي حسيني و حال و هواي نينوا، گويي با رسيدن محرم فضا و زمان، محيط و مكان حالي دگر مييابد.
ميتوان تحول را حس كرد.احساس گويي دوباره زنده شده، قلب رقت ديگري يافته و سبك بال است. غريبانه خلوتي را ميجويد تا نواي زيباي موسيقيايياش را با حباب اشك آذين بندد و در مهماني لالهها جان را صفا دهد. به هر طرف مينگري گويي زمين و زمان جمعاند تا سمفوني عظيمي را بنوازند و هركس به نوعي در اين هماهنگ نوا شريك است. اگر هم ناموزوني باشد و بينظمي همه در نظمي واحد شريكاند و بيآنكه بداني يا بدانند نوايي واحد ميسرايند كه لطافتش ذهن و جان را تسخير ميكند و زمين و زمان را به ياد حماسهاي بزرگ و عاشقانه ميگرياند و نغمه زيباي يا حسين(ع) عالم را صفا ميدهد. نوايي كه آشناست اما وصفش نميتوان كرد گويي نوايي آسماني است و شگرف. حسين و حماسهاش با روح و احساس شيعه عجين است و در عمق زندگي مان نهفته. شمال و جنوب وغرب وشرق ندارد هر كجا مي نگري بيرقي مشكي، علامتي كه باپرهاي رنگي تزئين شده، سقاخانه ويا چاي خانه صلواتي را مي بيني. و مسلمان و غير مسلمان همه در اين حماسه الهي غم دارند و با غم خود شادند باور مي كني حسين شخصيتي فرا ديني دارد و هر كه آزاده است او را با ور دارد. باور! كدام باور؟ چقدر او را مي شناسيم. معرفت ما از عاشورا و حسين احساسي است عمقي يا معرفتي است شناختي؟ ما ايراني ها قهرمانان را دوست داريم و بيش از آنچه ادعاي عقل و منطق داريم اهل افراطيم و تفريط. اما حسين فقط قهرمان نيست، چون افسانه اي دركار نيست. داستان حسين و حماسه اش راز انسانيت، آزادگي و حقيقت است. اما ما به رسم خود برخي مواقع چنان اسير احساس و افراط و تفريط مي شويم كه فلسفه حسين و راهش را كم مي شماريم و اسير جوي مي شويم كه شايد برخي ها با عقل خود آنرا هدايت به بيراهه مي كنند.